رژیم غذایی » تأثیر رژیم‌های غذایی غیر استاندارد بر سلامت روان

 تصور درستی از رژیم‌درمانی در کشور ما وجود ندارد. اغلب فکر می‌کنند رژیم‌درمانی یعنی نخوردن. در حالی که مفهومش تغذیه صحیح، متعادل و متنوع است که طبق آن، هر فردی باید مطابق شرایط جسمی، سنی و حرفه‌ای خود نیازهای اساسی بدنش را برطرف کند. مهم‌ترین اصل در تغذیه، اندازه نگه داشتن است.» این‌ها حرف‌های دکتر علی کشاورز، متخصص تغذیه و رژیم‌ درمانی است.

او ادامه می‌دهد: «بعضی‌ها با حذف چربی‌ها و کربوهیدرات‌ها سعی دارند به سرعت فرد را لاغر کنند، اما این موضوع باعث اختلال در کارکرد جذب ویتامین‌های K، D، E و … می‌شود؛ یا مثلاً با حذف پروتئین‌ها از رژیم غذایی فرد باعث می‌شوند در کارکرد هورمون‌ها اختلال ایجاد شود و در درازمدت، افسردگی و پرخاشگری به وجود آید.» بی‌حساب و کتاب نیست که از بین این همه فعل در زبان فارسی، تمام خدمات خوراکی را در فعل «سیر شدن» جا داده‌اند.

مفهوم گسترده رضایت‌مندی تن و روح را در این فعل، تنها کسانی می‌توانند درک کنند که خوردن برایشان با خط قرمزهای رژیم لاغری محدود شده و افسردگی، نارضایتی و کم‌طاقتی شده است جزئی جدایی‌ناپذیر از شب و روزشان … بی آن‌که بدانند خوراکی‌ها جز پر کردن معده و افزودن بر قطر شکم و جلو بردن عقربه ترازو، نقش‌های دیگری هم دارند.

تغییرات خُلقی، همان پاتکی است که بدن برای رژیم‌های غیر اصولی ترتیب می‌دهد. دکتر کشاورز، رابطه تغذیه بر خلق‌وخو را یک رابطه مستقیم می‌داند و می‌گوید: «اگر بدن از نظر شیمیایی و ترکیبات طبیعی خود متعادل باشد، خلق و رفتار فرد هم متعادل می‌شود.

اما رژیم‌های ناهماهنگ که عموماً یک ماده غذایی را کاملاً حذف می‌کنند، با وجودی که ممکن است بتوانند نتیجه مطلوب و مورد نظر بیمار را در کوتاه‌مدت تأمین کنند، اما ضررهای جسمانی و روانی شدیدی وارد می‌کنند که در بعضی موارد، جبران‌ناپذیر است.» به عقیده دکتر کشاورز، کاهش وزن ناگهانی، فرد را عصبی و بداخلاق می‌کند و عوارضی مثل ریزش مو، کم‌خونی، تغییرات خلق‌و‌خو، مشکلات پوستی، به هم خوردگی تعادل هورمونی، قاعدگی نامنظم و … در انتظار فرد رژیم‌گیرنده خواهد بود. اما این تنها بخشی از ماجرا است که از اثرات مستقیم تغذیه بر خلقیات حکایت دارد. روی دیگر سکه رژیم‌های لاغری، آسیب‌های روانی یا جسمی است که در روحیه افراد نمودار می‌شود.

دکتر کشاورز می‌گوید: «از دیگر نتایج رژیم‌های غیر اصولی، آسیب‌های جسمانی است. بیمار، در ابتدای رژیم، با سرعت خوبی وزن کم می‌کند اما چندی که گذشت، کم‌کم مشکلات پوستی، هورمونی و ریزش مو پدیدار می‌شوند. در نتیجه، اعتماد به نفس فرد کاهش پیدا می‌کند و همین مسأله، زمینه‌ای می‌شود برای بروز افسردگی و ناراحتی‌های روحی. ضمن این‌که، بیمار وقتی سلامتی خود را در خطر می‌بیند، در نهایت مجبور می‌شود به دلیل صدماتی که دیده است رژیم را رها کند و به همین خاطر، دوباره افزایش وزن پیدا می‌کند.

افزایش وزن و مشکلات جدید، اثر منفی مضاعف دارد؛ یعنی بیمار در یک سیکل معیوب می‌افتد که چاقی، رژیم نادرست، بیماری، رها کردن رژیم و چاقی مجدداً از عوارض آن است.» اما به عقیده دکتر موسوی‌زاده، روان‌شناس، هر نوع محرومیتی می‌تواند باعث افسردگی و پایین آمدن سطح خلقیات افراد شود. او می‌گوید: «غذا خوردن صرف ‌نظر از تأمین نیازهای بدن، جنبه روانی هم دارد. برای تمام افراد، غذا خوردن یک لذت روانی است و محرومیت‌های سنگین از غذا، خصوصاً در مواردی که فرد آزادی دیگران را در خوردن تمام مواد غذایی که به آن علاقه‌مندند مشاهده می‌کند، حس محرومیت را تشدید می‌کند.

نتیجه از دو حالت خارج نیست. یا فرد رژیم خود را رها می‌کند، یا به آن ادامه می‌دهد؛ که به این طریق به یک محرومیت سنگین دامن زده و باعث احساس سرخوردگی می‌شود.» این در حالی است که متخصصان تغذیه و رژیم‌درمانگران معتقدند رژیم‌های سنگین که هدف آن‌ها کم کردن وزن زیادی در یک مدت کوتاه است، همیشه با بن‌بست مواجه می‌شود. به عقیده آن‌ها، ۵ تا ۱۰ درصد کاهش وزن در طول ۴ تا ۶ ماه، باعث لاغری متناسب فرد می‌شود و سطح قند خون، چربی خون و فشار خون را به حد نرمال نزدیک می‌کند.

بنابراین برای افراد خیلی چاق، کم کردن همین مقدار در یک مدت نسبتاً طولانی ۶ ماهه، نه تنها کم نیست، بلکه همزمان به تناسب بیشتر اندام و سلامتی کمک می‌کند.»

 

وقتی رژیم، سلامت روان را تهدید می‌کند
وقتی آمار و ارقام سازمان‌های بهداشتی و بیمه خبر از آن می‌دهند که ۱۰ درصد افزایش وزن باعث می‌شود شانس مرگ تا ۱۳ درصد افزایش پیدا کند و اگر افزایش وزن به ۲۰ درصد برسد، افزایش خطر مرگ به ۲۵ درصد می‌رسد، دیگر عجیب نیست که تب لاغری به شکل تصاعدی بالا رود. یکی از نتایجش هم می‌شود داغ شدن بازار همین رژیم‌های لاغری؛ آن‌قدر که دکتر سیدضیاءالدین مظهری، رئیس انجمن تغذیه ایران می‌گوید:

«افراد غیر متخصصی که صلاحیتی در عرصه رژیم‌های لاغری ندارند، با در نظر گرفتن موج انگیزه و گرایش به لاغری، تبلیغات گسترده‌ای ترتیب داده‌اند و متأسفانه کنترلی هم بر آن‌ها اِعمال نمی‌شود. آن‌ها نه تنها نمی‌توانند اهداف رژیم‌درمانی را تأمین کنند، بلکه بدون در نظر گرفتن نیازهای بدن افراد و تفاوت‌های فردی، یک رژیم را برای همه تجویز می‌کنند و موجب کمبودهای غذایی در افراد می‌شوند و مردمی هم که انتظار دارند در یک زمان محدود، وزن زیادی کم کنند، به این رژیم‌ها روی می‌آورند و از آن ضربه می‌بینند.» او ادامه می‌دهد:

«تنها متخصص تغذیه بودن برای ارایه رژیم، کافی نیست. رژیم‌درمانی چیزی نیست که بتوان با شیوه‌های کامپیوتری، برای همه بیماران، یک نسخه را پیچید و یک رژیم را تجویز کرد. اما متأسفانه، عده‌ای از پزشکان در دادن رژیم غذایی متناسب با سن، جنس و ویژگی‌های فیزیولوژیکی خاص فرد کوتاهی می‌کنند.» رئیس انجمن تغذیه ایران معتقد است: «ما غذا را از این جهت که صرفاً گرسنگی را برطرف کنیم یا انرژی مورد نیاز بدن را تأمین کرده باشیم، نمی‌خوریم. تغذیه ما باید بتواند ۵۰ ماده غذایی، شامل ریزمغذی‌ها و درشت‌مغذی‌ها را تأمین کند. تغییر برنامه غذایی و تهی شدن سلول‌ها از مواد غذایی و معدنی مورد نیاز بدن، آثار جانبی خطرناکی دارد که خود را از طریق تغییرات فیزیولوژیکی و خُلقی نشان می‌دهد؛ تا جایی که حتی می‌تواند باعث سوء‌ تغذیه یا کم‌خونی‌های دایمی شود.»

به گفته متخصصان تغذیه، کمبود ویتامین‌های گروه B در برنامه غذایی و رژیم‌درمانی موجب افسردگی، خستگی زودرس و تحریک‌پذیری عصبی می‌شود.

در افرادی که به طور منظم و سر وقت غذا نمی‌خورند، قند خون دایماً در حال تغییر است و ثبات لازم را ندارد و همین مسأله روی قدرت تفکر و تمرکز و در نتیجه خلق‌و‌خوی آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

بعضی از افراد هم به بعضی مواد شیمیایی موجود در غذاها حساسیت دارند که حین مصرف این مواد غذایی خاص، خلق‌وخوی آن‌ها دچار مشکل می‌شود. دکتر کشاورز می‌گوید:

«برای این‌که قند خون حالت پایداری پیدا کند، نباید از کربوهیدرات‌هایی استفاده کرد که قند خون را ناگهان بالا می‌برند.

کربوهیدرات‌های مناسب در نان حاوی غلات، لوبیا، غلات کامل، سویا، سیب، هلو و سایر میوه‌ها وجود دارند؛ این در حالی است که خوراکی‌هایی مثل کیک، چیپس، شکلات و شیرینی، قند خون را به سرعت افزایش می‌دهند و در نتیجه، بدن برای ورود این قندها به درون سلول یا ذخیره کردن آن‌ها، به طور ناگهانی هورمون انسولین ترشح می‌کند و تعادل طبیعی سیستم کنترل‌کننده قند خون به هم می‌خورد.»

 

نتایج یک مطالعه

در مطالعه‌ای که روی ۲۰۰ نفر از مردم انگلستان انجام شد، تأثیر غذا بر سلامت ذهنی و روانی افراد، مورد مطالعه قرار گرفت. از این افراد خواسته شد مصرف غذاهایی را که استرس‌زا هستند، قطع کنند و در همان زمان، مقدار غذاهایی را که منجر به تقویت خُلق می‌شوند، افزایش دهند.

بعد از پایان این دوره آزمایشی، مشخص شد که ۸۸ درصد افرادی که از رژیم‌های غذایی بالابرنده خلق‌وخو استفاده کرده بودند، از نظر ذهنی و روانی، وضعیت بهتری داشتند و بقیه آن‌ها، عنوان کردند که کمتر دچار حالت‌های افسردگی شده‌اند.

دکتر مظهری در این‌باره می‌گوید: «همان ‌طور که بدن ما نیازمند استفاده از مواد غذایی کافی است، مغز هم نیاز به موادی دارد که بتواند تعادل فرد را حفظ کند و ما را از رادیکال‌های آزادی که به دلیل آلودگی‌‌های محیطی درگیر آن‌ها هستیم، رهایی دهد.» شکر، کافئین و شکلات به مقدار زیاد، موادی هستند که استرس‌زا محسوب می‌شوند، در حالی که موادی مثل آب، سبزی، میوه و ماهی، حمایت‌کننده‌های خلق‌و‌خو هستند.

اسیدهای چرب امگا-۳ هم که در ماهی‌های چرب (مثل ماهی آزاد) فراوانند، بر نواحی خاصی از مغز که با عواطف ارتباط دارند تأثیر می‌گذارند. پژوهشگران مشاهده کرده‌اند که افراد با میزان‌ پایین‌تری از امگا-۳ در خون، بیشتر مستعد هستند که دیدگاهی منفی نسبت به زندگی داشته باشند و بیشتر به طور تکانه‌ای رفتار می‌کنند.

در حالی که افرادی که در خونشان میزان بالاتری از امگا-۳ دارند، معمولاً توافق‌پذیرند و با احتمال کمتری اخلاق تند و خشن از خود نشان می‌دهند. علاوه بر این، چربی در حد متعادل اثر ضد افسردگی دارد اما استفاده زیاد از آن، باعث می‌شود چربی در معده به مدت طولانی باقی بماند و سبب منحرف شدن خون از مغز، عضلات و سایر بافت‌های بدن به سمت معده شود و این مسأله، رخوت و بی‌حالی را لااقل تا ۶ ساعت بعد در پی دارد.

حرف آخر
با تمام این‌ها، بدغذایی فقط دامن کسانی را که به رژیم‌های سفت و سخت روی می‌آورند، نمی‌گیرد. حتی اگر یک گرم هم اضافه وزن نداشته باشید، باز هم ممکن است عادات غذایی شما آن‌قدر بد باشد که گرفتار بدخلقی‌های غذایی شوید.

طولانی سرخ کردن غذاها و استفاده از روغن‌های نباتی هیدروژنه و اشباع‌شده، از همان مواردی هستند که دکتر مظهری، رئیس انجمن تغذیه ایران، آن‌ها را دلیل به‌ هم‌خوردگی توازن و سلامت غذایی می‌داند و نتیجه مستقیم آن را، اختلال در سیستم دفاعی و خلق‌وخو معرفی می‌کند و می‌گوید:

«این موارد می‌تواند مشکلات عصبی، جسمانی و حتی حمله‌های قلبی را به دنبال داشته باشند.» رئیس انجمن تغذیه ایران با بیان این مطلب می‌گوید: «در اروپا و آسیا متخصصان تغذیه توصیه می‌کنند که روزانه بین ۳۰۰ تا ۷۰۰ گرم سبزیجات خام و پخته در برنامه غذایی افراد باشد.

سبزیجاتی با رنگ‌های مختلف و بدون آلودگی‌های ثانویه می‌توانند ویتامین‌های مورد نیاز بدن را تأمین کنند و موجب شادابی، خلقیات خوب، جذب آهن و بهبود عملکرد دستگاه گوارش شوند.»